۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

باز هم حسین

شاید از حسین گفتن برایمان تکراری شده باشد ولی هر چه که باشد وبرای عده ای تکراری شده باشد همچنان راهش راه ازادیخواهان ومبارزان راه آزادی انسان است عده ای او را در حدی میدانند که بخاطر مسائل خانوادگی با یزید در افتاد وبخاطر به قدرت رسیدن چنین کرد اگر نیک بنگریم همه ازادیخواهان ومبارزان حس قدرت طلبی داشتند وقصدشان کنار زدن فرد قدرتمند از قدرت بوده است قدرت به نوبه خود صفت بدی نیست وقتی نامحدود گردد خطرناک است  وتنها کسانی که میتوانند این کار را انجام دهند وقدرت را محدود کنند خود مردم هستند مردمی که به سرنوشتشان علاقه داشته باشند وسرنوشتشان برایشان مهم باشد مردمی که فهمیده باشند که سر نوشتشان وابسته به دستان وافکار خودشان است متاسفانه به علت اینکه قدرت امروز در دست مدعیان دینداری است عده ای ناخواسته ویا بعلت مخالفت با حکومت دینی همه دستاوردها را نفی میکنند اگر نیک بنگریم حسین به همان سرنوشتی دچار شده کههمه آزادیخواهان ومبارزان راه انسانیت به آن دچار شدند او مظلوم بود ونه ظالم فاما عده ای با این کار ونفی این حرکت چونحکومت امروزی حکومت دینی است واز حسین نیز دم میزند از ظالم دفاع میکند برای حرکت آزادیخواهی باید از همه کسانی که این را ه را رفته اند ودر هر زمانی که باشندب اید درسگرفت ویاد آنها را زنده نگه داشت چه دیندار باشند وچه غیر دیندار آن دوران یزید قدرتمند بود وحسین مظلوم تاریخ بود البته نباید واژه مظلوم را بکار برد چون مظلوم کسی است که ظلم را تمکین کرده است اما حسین تمکین نکرد حال یزید نسبت فامیلی یا قبیلگی با او داشت یا نه ، مهم حرکتی بوده است که حسین کرده است ودر برابر ظلم ایستاده است وامروز اگر مدعیان او را در حصار خود کرده اند باید او را دوباره آزاد کرد تا بدرخشد وتاریکی را به لرزه در آورد یادمان نرود چه روزی مقدار آبروی کمی که برای مدعیان مانده بود چه روزی بود روز عاشورا بود که دوباره اینبار هم مثل همیشه به اسم ازادیخواهان وبه علت هتک حرمت ظلم خود راتوجیه کردند اما همین روز بود که ظلمشان را پیش از پیش نمایان کرد حسین مربوط به هر زمان وهر خطه از این زمین باشد راهش که راه تمکین نکردن در برابر ظلم است را باید ادامه داد وبا تکرار آن راه وخاطره آن روز بشرط الگو ونه ان چیزی که امروز است ظالمان را باید به لرزه انداخت

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

بت ساز نباشيم تا مجبور نباشيم بت شكن باشيم

وقتی تاریخ این مرز وبوم را میخوانم حقایق پند آموزی را برایم نمایان میکند حقایقی که متاسفانه از آنها درس نمیگیریم ومرتب این وقایع اتفاق می افتند وقتی قبل از اسلام شخص پرستی را راه وروش خویش کرده بودیم و انسانهای عادی را در حد خدا بالا میبردیم آنها را مقدس میکردیم به ربوبیت میرساندیم وسپس در صدد شکستن آن بتها برمی آمدیم ودوباره این تراژدی را تکرار میکردیم اين داستان بعد از اسلام ديني كه پيامبرش در آخرين لحظات عمرش فرمود:خدا لعنت كند كساني را كه قبر پيامبرانشان را عبادتگاه خويش ساختندودر اين دين تاكيد شده كه سنگ قبر را نبايد از زمين بلند تر گرفت تاشخص پرستي شكل نگيرد اما مادوباره راه خودمان را ادامه داديم و اما اينبار افراطي تر و با نام اسلام و براي رضاي خدا .
كار تا آنجا پيش رفت كه فرقه اي تشكيل شد و نامش علي الهي ها لقب گرفت كساني كه علي را خدا ميدانستند و در وجهي ميانه رو تر امامان و مريدانشان شفيع خدا شدند و جانشينان خدا بر روي زمين و داستان خدايي خدا به روز قيامت موكول شد و در دنيا مي بايست جانشينانش را پرستيد و از آنها كمك خواست وخدا نيز در قيامت تنها بايد مطابق دستور اينها كه خودشان مناديان خداپرستي بودندعمل ميكرد ياد جمله اي مي افتم كه ميگويد اخلاق انسان بر دين او برتري دارد و اين جمله در مورد مانيز صادق است چون در طول تاريخ عوض نشديم بعضي ها اسلام را مقصر ميدانند ولي اگر نيك سرگذشت اين ملت را بخوانند متوجه خواهند شد كه مقصر خودمانيم كه هميشه بت ساز وسپس بت شكن تاريخ بوده ايم.
اگر مي خواهيم در اين جامعه بت نداشته باشيم بايد خود بت ساز نباشيم وگر نه خود بخود بت درست نميشود زماني ما از خميني بتي ساختيم كه انتقاد از او مطابق بود با كفر به خدا ،خميني كه يك بشر بود مانند خيلي از ما وهمه شده بوديم مريدان او و كار به جايي رسيد كه او رادر ماه مي ديديم واو راخدايي در زمين كرده بوديم وحقايق را نميديديم ،نخواستيم ببينيم چون خيلي جهت شخصيت او روشن و واضح بود لازم بود سخنان او رادر پاريس و تهران با هم مقايسه ميكرديم اما افسوس كه تقدس پوشالي ما را كور كرده بود همين كساني كه امروزمنتقدان او شده اند همان مريدان ديروز اويند و حتي خود بنده تا اوايل نوجواني موقعي كه هاله از نور را دور او ميديدم هاله اي كه ديگران دورش ترسيم كرده بودند و او خود بي تقصير از اين هاله نور.
اما راستي چرا خميني و امثال او در فرانسه بوجود نميايند آيا هيچ از خويش پرسيده ايم، جوابش واضح است در جامعه اي كه مردمش آگاه باشند و هر شخص را از روي شخصيت و اعمال ورفتارش بشناسند واز همه مهمتر اورايك انسان بدانند چنين كساني شكل نميگيرند .
حال بياييم ديگر اين حقيقت تاريخي را تكرار نكنيم و ديگر بت ساز نباشيم كه مجبور نباشيم بت شكني كنيم و اين را سرلوحه خويش كنيم كه هيچ كس در اين سرزمين مقدس نيست و هيچ كس حق ولايت بر مارا ندارد وماتعيين ميكنيم چه كسي خدمتگزارمان باشد.
به اميد روزي سراسر آگاهي وآزادي
براي شناخت خميني (كبير) مراجعه شود به مصاحبه هاي اودر پاريس وسپس ايران ومنابع مستند ديگرمانند كتابهای نشر آثار امام

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

آمدم

سلام به همه دوستانی که در این مدت که من نبودم به فکر تعالی فرهنگ این مرزوبوم بوده اند من این چند وقت بعلت کار جدیدم به اینتر نت دسترسی نداشتم وبعد از یک ماه این اولین روز مرخصی من بود که تونستم به خونه بیام ودوباره وبلاگ فیلتر شده رو ترمیم کنم از همه دوستان خواهش میکنم در صورت فیلتر شدن دوباره به ترتیب حروف الفبا dرا به Eوسپس.. به ترتیب حروف انگلیسی تغییر دهند به امید آگاهی وآزادی

۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

فهمیدن ونفهمیدن.........

تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!
چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،
 آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
 پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
                   

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

طرح سوال وجواب دادن

چند وقت پیش یک دوستی در قسمت نظرات سوالهایی را مطرح کرد که مخاطبش طرفداران جنبش سبز بوده واین سوالها وسوالهای
دیگر میتواند اینده واهداف هر کدام از ایرانیان چه مخالف وچه موافق واز هر نوع گروهی را مشخص کند وتکلیفمان را با خودمان

مشخص کند وما را دچار سردرگمی نکند من در اینجا قصد دارم  همان سوالها وسوالهای دیگر را مطرح کنم وخودم هم همراه

خواننده ها در قسمت نظرات مانند همه به انها جواب دهم  واین هم اندیشی میتواند کمک بزرگی برای مشخص شدن اهداف

وسوتفاهم ها داشته باشد.

1- شما مسلمان هستید یاخیر ؟....
2- ایت  الله خامنه ای چه کرده است که با او بد شدید ؟
3- آیا اسلام را عامل این انحرافات میدانید ؟
4-آیا همچنان بحث تقلب وعوض شدن احمدی نژاد را خواستارید یا تغییر رهبری ویا نظام؟
5- بحث سر ریاست جمهوری بود یا رهبری ویا حکومت  ؟
6 - چرا احمدی نژاد نه و موسوی اره ؟
7 – منظور شما از ازادی چیست ؟
8- نوع حکومت مد نظر شما چیست؟
9- آیا از جمهوری اسلامی قطع امید کرده اید؟
10- به حرکتهای مسالمت آمیز اعتقاد دارید یا مسلحانه؟
11- آیا دیگر به روحانیت اعتمادی ندارید؟
وسوالهایی دیگری که همه میتوانند طرح کنند وجواب  دهند




۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

رسالت فرد مسئول :انقلاب سریع یا تغییر تدریجی ؟

انقلاب سریع یا تغییر تدریجی دو مقاله ورفتاری هستند که طرفداران خود را دارند بویژه موقعی که وارد فاز عملی میشوند دو رفتار حاصل میشود در این نوشته سعی میشود رسالت یک فرد مسئول برای نجات وآگاهی بخشی به جامعه بررسی شود 
ابتدا با مثالی نوشته را آغاز میکنم فرض کنیم وارد روستایی میشویم ومردم این روستا با شوق وعلاقه واز روی ایمان پای منبر ملا(مسخ کننده  )مینشینند وبدون اینکه بفهمند که آن فرد چه میگوید  فقط پای صحبتش مینشینند ومانند جادوگری مورد اغفالشان قرار میدهد در این لحظه فردی که آگاه است واحساس رسالت میکند باید چکار کند این فرد مسئول زمانی میتواند موفق بشود که بتواند جای آن ملا شود وبتواند با زبان مردم با آنها سخن گوید وآن مردم به حقیقت سخنان او پی ببرند ودیگر گرد آن ملا جمع نشوند و.دیگر اونتواند مردم را اغفال کند وتقدسش با شناخت مردم  شکسته شود آن زمان است که فرد مسئول رسالت خود را بخوبی انجام داده ومیتواند احساس موفقیت کند چون شناخت را به آنها ارزانی داشته ومردم به شناخت رسیده اند اما اگر ان فرد آمد وبه گوشه ای نشست وبا دیدن مردم انها را جاهل ونادان دانست که لایق فهمیدن نیستند وآنها را خرافی دانست وپیش خودش بگوید که کاری به کار انها ندارم آن فرد انسانی بیهوده میشود که تفاوتش با یکی از آنها در چهار دیواری ذهنش است  این تمثیل در مجموعه بزرگتر مانند جامعه ای است که گسترش پیدا کرده .
در جامعه فرد مسئول باید مانند یک کارگردان باشد کارگردان جامعه خودش که بطور مداوم طرح کننده تیپ وشخصیت جامعه ومتن مردم باشد وبتواند آنها را درک کند تنها حرف زدن از توده مردم کافی نیست بلکه باید دردها وشخصیت وخواسته های آنها را شناخته وبه شناخت درستی از توده مردم برسد تا خود را جای انها قرار دهد اما این کار زمان طولانی میبرد که شاید به نظر عده ای به نتیجه نرسد اما در راه حلهای اجتماعی نباید به کوتاهترین راه اندشید بلکه باید درستترین راه را انتخاب کرد که شاید راه کوتاهی نباشد بلکه راهی طولانی باشد ودیر به نتیجه برسد چون کارهاوتغییرات سطحی در جامعه نمیتواند به یک نتیجه گیری کلی  وهمیشگی برسد وبه شکست می انجامد پس فرد مسئول نباید خود را رهبر جامعه بداند بلکه باید رسالت خود را آگاهی دادن وبالابردن قوه شناخت توده مردم باشد اگر فرد مسئول بتواند به توده آگاهی دهد از خود جامعه قهرمانانی برخواهند خواست که لیاقت رهبری حرکت را داشته باشند رهبری که دیگر نتواند دیکتاتور مئابانه عمل کند تا زمانی که توده ومتن جامعه چنین نشود رسالت فرد مسئول ادامه دارد وبعد ازرسیدن به این شرایط همچنان فرد باید از خوابیدن جامعه جلوگیری کند پس فرد مسئول رسالتش خود آگاهی دادن به متن جامعه است که در این راه باید منطقی ترین وبهترین مسیر را انتخاب کند که لزوما کوتاه ترین مسیر نمیباشد وبه احتمال فراوان طولانی میباشد باید فرد مسئول در این راه فداکاری را بیشتر کند واز توقعات خود بکاهد که این رفتار بر خلاف رویه امروز است باید دو،سه نسل فدا شود وکار کند تا به نتیجه برسد اگر قرار است در یک دوره کوتاه مدت کاری صورت گیرد وبعد دوباره به عقتر از گذشته برگردیم واز آن چیزی که بودیم عقبتر رویم به یک دور باطل گرفتار میشویم بلکه باید فرد مسئول با طی مسیر طولانی وبلند مدت در راه یک تغییر اساسی گام بردارد که کلیه ابعاد جامعه را در برگیرد وشاید خود نتیجه ان را نبیند اما راهش به هدف میرسد.
نظر شما چیست انقلاب یا تغییر؟؟؟؟

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

جمع بندی بایدها و نباید های دوستان

هدف از این نوشته جمع بندی همه بایدها ونبایدهاییست که توسط خوانندگان دو نوشته قبل که  بصورت نظر گذاشته بودند  است تا با جمع بندی بایدها ونبایدها شاید به یک نتیجه رسید
بارانی در اولین نظر که گذاشته بود گفته بود که همه مردم را باید روشن وبیدار کرد وعمده اشکال انقلاب 57 وبه نتیجه نرسیدن آن انقلاب را جدایی دانشجو از عوام میداند عوامی که هنوز آگاه نشده بود وبا فاصله از دانشجوی انقلابی گام بر میداشت ومعتقد است باید با یک کار فرسایشی نوری بر افروزیم که در تمامی  خانه ها را روشن کند  ومربوط به عده خاصی نباشد واگر لازم شد خود را فدای نسلهای بعد کنیم ودوستی دیگر تاکید میکند که باید از انباشت تجربه ها استفاده کرد ویادآور میشود که استبداد ضد دینی بود که باعث تولید استبداد دینی شد واگر امروز دوباره همان کار گذشته را تکرار کنیم اینبار به استبداد ضد دینی میرسیم ویکی از خطراتی که حرکت امروزمان را تهدید میکند دوری جستن از تعقل وعقلانیت است چند دوست دیگر بالا بردن آگاهی افراد جامعه وبالا بردن شعور سیاسی ودوری از تعصب کورکورانه را هدف میدانند ودوست دیگری بنام صادق میگوید نباید رهبر مدار باشیم واینکه به حقوق همدیگر بالاخص اقلیتها احترام بگذاریم ودقیقا بدانیم که چه میخواهیم ونباید کورکورانه بدنبال سرنگون کردن حکومت باشیم  وژاندارک عزیز صبوری وآگاهی بخشی به جامعه را بایدی مهم میداند وسورنای عزیز تاکید میکند که جامعه ایرانی ، یک جامعه مذهبیست وباید به آن در مبارزات توجه کنیم ودر هر حرکتی آن را لحاظ کنیم وتاکید میکند که باید سطح کیفی زندگی را بالا ببریم ، گرد آفرید تاکید میکند حضور پیدا نکردن در انتخابات وسر صندوقهای رای  را روشی برای آینده عنوان میکند ومنزوی کردن حکومت را روشی برای آینده وامروز معرفی میکند ودوستی دیگر بالا بردن سطح فرهنگی جامعه را در بلند مدت راهکار میداندواستراتژی گفتمان وگسترش آگاهی رو بهترین راه برای دراز مدت میداند وصالح تاکید میکند باید به رشد سیاسی رسید که برای هر موضوعی اعم از گرسنگی ،بیکاری ،گرانی و... دست به اعتراض بزنیم وبه خیابانها بیاییم وباید به یک بلوغ سیاسی برسیم ونه اینکه حافظ منافع عده ای مانند موسوی وکروبی باشیم.
دوست دیگری میگوید باید ابتدا مشکلات ونقصها را شناخت وسپس برای حل کردن ودرمان انها چاره اندیشید وبیشتر بر تغییر فرهنگ جامعه وشناخت نقصها وبرطرف کردن آنها تاکید میکند ودوستی دیگر مینویسد باید از سیاه وسفید کردن شخصیتها ومسائل دوری کرد وآنطور که هستند به آنها نگریست واینکه از تقدس وبت سازی دوری جست وافراد را سعی کنیم خاکستری ببینیم فردی دیگر به تعامل بین افکار صحه میگذارد ونقش رهبر را در حرکت وجنبش یادآوری میکند ،مهدیه عزیز تنها راه چاره را فقط اصلاح میداند واز انقلاب نهی میکند ووحدت بین جناح ها وگروهها را برای نیل به هدف وپیشرفت ضروری میداند .
خواننده دیگری میگوید که باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم واهداف خود را مشخص کنیم وخواسته ها ی خود را تعیین کنیم ،واگویه مینویسد بزرگترین مانع در رسیدن به اهداف دموکراتیک را افراط در رفتار واحساس گرایی مفرط میداند وتاکید میکند تا اعتدال وخردورزی در جامعه نهادینه نشود دموکراسی نمیتواند خودش را از عارضه هرج ومرج گرایی وآنارشی مصون نگاه دارد ،دوستی دیگر تاکید میکند که باید از ورود اندیشه ها وخواستهای غربی در حرکتمان جلوگیری کنیم وهدف را یک رنسانس ایرانی _اسلامی قرار دهیم ،فونیکس آگاه سازی جامعه وعبرت از اشتباهات گذشتگان را یک چراغ برای آینده میداند وتبادل نظرات وبحث وبیان افکار را گام مهمی برای رسیدن به آگاهی میداند .
بارون خانم : بیخیالی وبی تفاوتی رامانند ویروسی میداند که هر روز مبتلایانش زیادتر میشوند وقشر بیشتری از افراد جامعه را در بر میگیرد واین را آفتی بزرگ وخطری برای اجتماع میداند شور وشعف مینویسد سازمان نیافتگی وسازمان گریزی را کی از خصلتهای جامعه ایرانی میداند که باید برای تغییر آن تلاش کرد وتاکید میکند که باید تمام  گروهها به نظرات وعقاید هم احترام گذاشته واز افکار انتقام جویانه دوری جست باید میزان مطالعه را بالا برد و از رفتارهای هیجانی دوری جست ونباید خط قرمز وتابویی را قائل شد وهیچ گروهی نباید برای خود امتیاز خاصی قائل باشد وبایستی از خشونت دوری جست ووباید برای حفظ وارزش نهاد دین آنرا از دولت  جدا کرد واز خرافات وکهنه پرستی پرهیز نمود ،خدای ابوذر نیز در ادامه میگوید تغییر در عملکردهاوتحقق یافتن قانون اساسی میگوید علیرضا میگوید باید صبر کرد ودوستی دیگر نقد منصفانه ودرست را برای رسیدن به جامعه ای پویا مفید می داند محمد علی احترام گذاشتن به همدیگر را یک باید مفید یمداند اقبال پیشنهاد میکند از جنبه پوپو لیستی به گفته های میرحسین توجه کرد ویکی از بزرگترین دلایل شکست حرکت اخیر را سوئ مدیریت ونگاه منفی پوپولیستی میر حسین وسایرین میداند وتاکید میکند ارکان حکومت دموکراتیک ،تکیه بر حزب گراییست ،دوستی دیگر تنها راه دوری از تعصب را به زیر کشیدن دین از مسند قدرت میداند ومریم مالک میگوید ابتدا باید به شناخت از خود برسیم واصلاح را از خود آغاز کنیم ونقد را از خویش آغاز کنیم و مریم (موج)همه را دعوت به این اصل میکند که از سیاه وسفید جلوه دادن شخصیتها دوری کنیم ومنصفانه دیگران را نقد کنیم از خوبیها تعریف واشکالات را بیان کنیم
امیدوارم دوستان کاستیها را بر من ببخشند وخود را صاحب نوشته بدانند ودر رفع وتکمیل آن یاریم کنند.